آمدم تا برایت بگویم
رازهاى بزرگ دلم را
بر ضریحت دخیلى ببندم
تا كنى چاره اى مشكلم را
آمدم با دلى تنگ و خسته
تا به پاى ضریحت بمیرم
یا كه اى ضامن آهو از تو
حاجتم را اجابت بگیرم
حاجتم سبز چون روح جنگل
حاجتم پاك و ساده چو دریاست
حا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1389/11/13
حاجت سبز
آمدم تا برایت بگویم
رازهاى بزرگ دلم را
بر ضریحت دخیلى ببندم
تا كنى چاره اى مشكلم را
آمدم با دلى تنگ و خسته
تا به پاى ضریحت بمیرم
یا كه اى ضامن آهو از تو
حاجتم را اجابت بگیرم
حاجتم سبز چون روح جنگل
حاجتم پاك و ساده چو دریاست
حاجتم آرزویى بزرگ است
حاجتم مثل یك خواب زیباست
من كویرى عطشناك و خشكم
من بلد نیستم راه دریا
تو بیا و نشانم ده از لطف
سرزمینى كه سبز است و زیبا
یا شبى كه پر از غصه هستم
یك ستاره شود میهمانم
من ز دردم برایش بگویم
او شود همدم و همزبانم
آمدم با دلى تنگ و خسته
بغض هم بر گلویم نشسته
خواستم حاجتم را بگویم
حرف من در زبانم شكسته
على رضا حكمتى»
تهیه و تنظیم: بخش عترت و سیره تبیان